جمشید مشایخی و کمال الملک
جمشید مشایخی و کمال الملک
شاه می گوید :
عاقبت وسوسه ده ساله ی تماشای این پرده ، مغلوب شکیبایی شد .
پرده بیفکنید . که صبر از کاسه ی چشمان سر امده ، سخت رغبت دیدار داریم .
کلامی ، قبل از بالا رفتن پرده ،
میان ما تنها نقاش است ، که می داند چه کرده ،
هیجان چه خواهد بود ؛ فقط برای ماست .
کمال الملک می گوید :
و هیجانِ چه خواهد شد، برای من .
کمال الملک پرده از روی تابلو بر می دارد . شاه با حیرت به تابلو نگاه می کند .
شاه می گوید :
الحق که به عمری انتظار می ارزید . قیامت کرده اتابک . کار را تمام کرده … .
وقتی شاه تابلو را از روی سه پایه ی نقاشی بر می دارد و در حال گشتن و نگاه به تابلو و تالار آینه می شود .
اتابک می گوید :
حرم خانه ی مبارکه قبله ی عالَم هم ، چنین عشرتی شریف از شاه ندیده ؛
لحظه ی وصل عجیبی است . پرده تاب مستوری نداشته دیگر ، و ملک عشق پروای غیر نمی کند .
ملامت کور دلان باطل است . وقتی شاهی ، از کرمِ درویشی به وجد آمده ، صبوری خواستن از نوکران ناروا است .
من نیز همزبان با مولای خود فغان می کنم ؛؛؛
« چه کرده ای استاد . »
کمال الملک سخنی ناب بر زبان می آورد که :
« قدری از جانم مایه گذاشتم . »
اتابک می گوید :
« قلمِ خسروی نیست . ولی کار شاهکاریه ،
بی تخت شاهی ، کار شاهانه کردن چگونه است ؟ »
کمال الملک :
« عاشقان خسروان ملّت عشقند . » « رنگ و قلم و پرده و تالار از درب خانه بود،
حال و شور و اشتیاق از یار ،
نقاش از برکت عشق دستی افشانده . »
خداوند شیخ المشایخ سینمای ایران « جمشید مشایخی » را که نشانه ی عزت و شرف و جوانمردی و رادی و استادی و مهربانی و …… غرق در رحمت خویش گرداند .
و همچنین
آقای علی حاتمی نویسنده فلمنامه و کارگردان فیلم کمال الملک ، آقای عزت الله انتظامی ، آقای خسرو شکیبایی
و آقای داود رشیدی .
و اما
سخن « قدری از جان مایه گذاشتن » اصل هر کار الهی است .
خدا نیز در انتهای ساختن « پیکر ی خاکی انسان » از روح خویش در او دمید .
« وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روُحی » را جلوه گر ساخته ، تا انسان متولد شود .
من همواره این آیه و این سخن کمال الملک را رعایت کرده ام ، که قطره ای از جان در کارهایم مایه بگذارم که بی مایه کارها فطیر است .
دیدگاهتان را بنویسید